معنی فارسی idolatrised

B1

پرستش، عشق و احترام به چیزی تا حدی که به آن تبدیل به یک الگو و معبود می‌شود.

The past tense of idolatrise, meaning to have regarded with blind admiration.

example
معنی(example):

او به مدت سال‌ها به این هنرمند پرستش کرد.

مثال:

He idolatrised the musician for years.

معنی(example):

آنها ورزشکاران معروف را پرستش کرده‌اند.

مثال:

They have idolatrised famous athletes.

معنی فارسی کلمه idolatrised

: معنی idolatrised به فارسی

پرستش، عشق و احترام به چیزی تا حدی که به آن تبدیل به یک الگو و معبود می‌شود.