معنی فارسی illbred

B2

بی‌ادب، ناشایسته، به کسی که رفتارهای نامناسب و بی‌ادبی دارد، اطلاق می‌شود.

Improperly raised; unrefined; lacking good manners.

example
معنی(example):

رفتارهای بی‌ادبانه او تأثیر بدی بر مهمانان گذاشت.

مثال:

His illbred manners left a bad impression on the guests.

معنی(example):

او از سگ بی‌ادبش در حین مهمانی شرمنده شد.

مثال:

She was embarrassed by her illbred dog during the party.

معنی فارسی کلمه illbred

: معنی illbred به فارسی

بی‌ادب، ناشایسته، به کسی که رفتارهای نامناسب و بی‌ادبی دارد، اطلاق می‌شود.