معنی فارسی illing

B1

اصطلاحی غیررسمی که به معنی بیمار، ناخوش و بیمارگونه است، معمولاً در مکالمات غیررسمی کاربرد دارد.

Informal term referring to being sick or unwell.

example
معنی(example):

او به مدت یک هفته بیمار بود قبل از اینکه به پزشک برود.

مثال:

He was illing for a week before he went to the doctor.

معنی(example):

ویروس بیمارگونه به سرعت در بین جمعیت در حال گسترش بود.

مثال:

The illing virus was spreading quickly through the population.

معنی فارسی کلمه illing

: معنی illing به فارسی

اصطلاحی غیررسمی که به معنی بیمار، ناخوش و بیمارگونه است، معمولاً در مکالمات غیررسمی کاربرد دارد.