معنی فارسی illusionary
B1خیالی، به وسیلههای تخیلی یا غیرواقعی اشاره دارد.
Pertaining to an illusion; not real or illusory.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تصویر تنها یک تماشا تصویری بود، ترفند نور.
مثال:
The image was merely illusionary, a trick of the light.
معنی(example):
طرحهای خیالی او برای آینده به نظر میرسید غیرقابل دستیابی است.
مثال:
His illusionary plans for the future seemed unreachable.
معنی فارسی کلمه illusionary
:
خیالی، به وسیلههای تخیلی یا غیرواقعی اشاره دارد.