معنی فارسی illusioned
B1فریب خورده، کسی که تحت تأثیر یک تغییر و تصور نادرست قرار گرفته است.
Having been deceived in a way that leads to an unrealistic belief or hope.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به خاطر وعده موفقیت آسان، خود را فریب خورده احساس کرد.
مثال:
She felt illusioned by the promise of easy success.
معنی(example):
بسیاری به خاطر ظاهر زندگی لوکس فریب خورده بودند.
مثال:
Many were illusioned by the facade of the extravagant lifestyle.
معنی فارسی کلمه illusioned
:
فریب خورده، کسی که تحت تأثیر یک تغییر و تصور نادرست قرار گرفته است.