معنی فارسی imband
B1ادغام کردن، جمع کردن منافع یا اهداف.
To merge or combine efforts or goals.
- VERB
example
معنی(example):
ما تصمیم گرفتیم تلاشهایمان را به منظور دستیابی به یک هدف مشترک ادغام کنیم.
مثال:
We decided to imband our efforts to achieve a common goal.
معنی(example):
آنها همیشه سعی میکنند ایدههای خود را در طول بحثها ادغام کنند.
مثال:
They always try to imband their ideas during discussions.
معنی فارسی کلمه imband
:
ادغام کردن، جمع کردن منافع یا اهداف.