معنی فارسی imbecility

B1

احمق بودن، نادانی یا عدم درک؛ رفتار یا ویژگی فردی که نادان باشد.

The quality or state of being an imbecile; foolishness or stupidity.

example
معنی(example):

احمق بودن او در انتخاب‌های ضعیفش مشهود بود.

مثال:

His imbecility was evident in his poor choices.

معنی(example):

آنها به احمق بودن برخی از پیشنهادات خندیدند.

مثال:

They laughed at the imbecility of some of the proposals.

معنی فارسی کلمه imbecility

: معنی imbecility به فارسی

احمق بودن، نادانی یا عدم درک؛ رفتار یا ویژگی فردی که نادان باشد.