معنی فارسی imbitterer

B1

شخصی که به دلیل تجربیات منفی یا ناامیدی، روحیه یا نگرش منفی پیدا کرده است.

A person who becomes bitter due to negative experiences.

example
معنی(example):

تجربیات منفی او را یک ناکام کرد.

مثال:

The negative experiences made him an imbitterer.

معنی(example):

یک ناکام اغلب برای خوشحال بودن مشکل دارد.

مثال:

An imbitterer often finds it hard to be happy.

معنی فارسی کلمه imbitterer

: معنی imbitterer به فارسی

شخصی که به دلیل تجربیات منفی یا ناامیدی، روحیه یا نگرش منفی پیدا کرده است.