معنی فارسی imbracery
C1نقش برجسته یا تزیینی که معمولا در بناها برای زیبایی بیشتر استفاده میشود.
A decorative pattern or design, often seen in architecture, that adds aesthetic appeal.
- NOUN
example
معنی(example):
طرحهای پیچیدهای در کنار پنجره با فناوری ایمبراکری نمایش داده شد.
مثال:
The imbracery around the window showcased intricate designs.
معنی(example):
او از اثر ایمبراکری در نمای کاتدرال تحسین کرد.
مثال:
He admired the imbracery on the cathedral's façade.
معنی فارسی کلمه imbracery
:
نقش برجسته یا تزیینی که معمولا در بناها برای زیبایی بیشتر استفاده میشود.