معنی فارسی immaterially

B1

به صورت غیرمادی به معنای عدم وجود ویژگی‌های مادی در یک عمل یا حالت اشاره دارد.

In a manner that is non-material or intangible.

example
معنی(example):

او به وضعیت به‌طرز غیرمادی نزدیک شد و بر احساسات به جای حقایق تمرکز کرد.

مثال:

She approached the situation immaterially, focusing on feelings rather than facts.

معنی(example):

این نقاشی به‌طرز غیرمادی جوهره منظره را به تصویر می‌کشد.

مثال:

The painting captures immaterially the essence of the landscape.

معنی فارسی کلمه immaterially

: معنی immaterially به فارسی

به صورت غیرمادی به معنای عدم وجود ویژگی‌های مادی در یک عمل یا حالت اشاره دارد.