معنی فارسی immedicably

C1

به شکلی که قابل درمان نیست، در شرایطی که هیچ راه حلی وجود ندارد.

In a manner that cannot be cured or healed.

example
معنی(example):

آسیب به شدت غیرقابل‌درمان بود و نیاز به توجه فوری داشت.

مثال:

The injury was immedicably severe, requiring immediate attention.

معنی(example):

آنها با وضعیتی غیرقابل‌درمان روبرو شدند که به راه حل‌های فوری نیاز داشت.

مثال:

They faced an immedicably challenging situation that needed urgent solutions.

معنی فارسی کلمه immedicably

: معنی immedicably به فارسی

به شکلی که قابل درمان نیست، در شرایطی که هیچ راه حلی وجود ندارد.