معنی فارسی immix

B2

ترکیب کردن یا مخلوط کردن مواد مختلف با یکدیگر.

To mix two or more substances thoroughly.

example
معنی(example):

اگر رنگ‌ها را با هم ترکیب کنید، سایه جدیدی خواهید گرفت.

مثال:

If you immix the colors, you'll get a new shade.

معنی(example):

او تصمیم گرفت تا مواد را برای طعمی بهتر ترکیب کند.

مثال:

She decided to immix the ingredients for a better flavor.

معنی فارسی کلمه immix

: معنی immix به فارسی

ترکیب کردن یا مخلوط کردن مواد مختلف با یکدیگر.