معنی فارسی immixes

B1

مخلوط کردن، آمیختن، عملی که در آن عناصر مختلف به ترکیبی یکسان تبدیل می‌شوند.

To mix or combine different elements together.

example
معنی(example):

او اغلب بافت‌های مختلف را در طراحی‌های پارچه‌اش مخلوط می‌کند.

مثال:

She often immixes different textures in her textile designs.

معنی(example):

سرآشپز طعم‌ها را برای ایجاد غذاهای منحصر به فرد مخلوط می‌کند.

مثال:

The chef immixes flavors to create unique dishes.

معنی فارسی کلمه immixes

: معنی immixes به فارسی

مخلوط کردن، آمیختن، عملی که در آن عناصر مختلف به ترکیبی یکسان تبدیل می‌شوند.