معنی فارسی immun

B1

ایمن، محافظت‌شده در برابر عفونت‌ها یا بیماری‌ها.

To make immune; to provide immunity or insensitivity to something.

example
معنی(example):

واکسین‌ها به افراد در برابر بیماری‌ها ایمنی می‌دهند.

مثال:

Vaccines help immun individuals against diseases.

معنی(example):

بدن می‌تواند از طریق فرآیندهای طبیعی ایمن شود.

مثال:

The body can immun itself through natural processes.

معنی فارسی کلمه immun

: معنی immun به فارسی

ایمن، محافظت‌شده در برابر عفونت‌ها یا بیماری‌ها.