معنی فارسی impackment

B1

بسته‌بندی، عمل جمع‌آوری و آماده‌سازی اقلام برای جابجایی یا ذخیره‌سازی.

The act of packing items for transport or storage.

example
معنی(example):

بسته‌بندی اقلام شب گذشته انجام شد.

مثال:

Impackment of the items was done last night.

معنی(example):

فرآیند بسته‌بندی نیاز به توجه به جزئیات دارد.

مثال:

The impackment process requires attention to detail.

معنی فارسی کلمه impackment

: معنی impackment به فارسی

بسته‌بندی، عمل جمع‌آوری و آماده‌سازی اقلام برای جابجایی یا ذخیره‌سازی.