معنی فارسی impanate

B2

به معنای پوشاندن سطح یک ماده غذایی با آرد یا مواد مشابه قبل از پخت.

To coat food in flour or similar substance before cooking.

example
معنی(example):

سرآشپز تصمیم گرفت ماهی را قبل از سرخ کردن، آرد زنند.

مثال:

The chef decided to impanate the fish before frying.

معنی(example):

برای آرد زدن به مرغ، آن را قبل از پخت در آرد بزنید.

مثال:

To impanate chicken, coat it in flour before cooking.

معنی فارسی کلمه impanate

: معنی impanate به فارسی

به معنای پوشاندن سطح یک ماده غذایی با آرد یا مواد مشابه قبل از پخت.