معنی فارسی impanated
B1به معنای تقویت یا پوشش دادن با لایهای از مواد دیگر، به ویژه برای افزایش استحکام.
To reinforce or cover with a layer of another material, especially to increase strength.
- VERB
example
معنی(example):
صفحات چوبی با لبههای فلزی برای استحکام تقویت شده بودند.
مثال:
The wooden boards were impanated with metal edges for strength.
معنی(example):
آنها قاب عکس را برای افزایش دوام آن تقویت کردند.
مثال:
They impanated the picture frame to enhance its durability.
معنی فارسی کلمه impanated
:
به معنای تقویت یا پوشش دادن با لایهای از مواد دیگر، به ویژه برای افزایش استحکام.