معنی فارسی impartivity

B1

مفید بودن، قادر به انتقال اطلاعات به طور عادلانه به همه افراد.

The quality of being impartial or fair; the ability to impart information or knowledge equally.

example
معنی(example):

مفید بودن معلم باعث شد همه دانش‌آموزان احساس کنند شامل هستند.

مثال:

The teacher's impartivity helped all students feel included.

معنی(example):

مفید بودن او در بحث‌ها باعث تشویق مکالمات باز شد.

مثال:

Her impartivity in discussions encouraged open dialogues.

معنی فارسی کلمه impartivity

: معنی impartivity به فارسی

مفید بودن، قادر به انتقال اطلاعات به طور عادلانه به همه افراد.