معنی فارسی impassability

B1

ناپذیرفتن، عدم امکان عبور یا عبور از یک مسیر.

The quality of being impassable; inability to be traversed.

example
معنی(example):

ناتوانی در عبور از جاده به دلیل برف سنگین بود.

مثال:

The road's impassability was due to heavy snow.

معنی(example):

پس از طوفان با ناتوانی در عبور از مسیر مواجه شدیم.

مثال:

We faced impassability on the trail after the storm.

معنی فارسی کلمه impassability

: معنی impassability به فارسی

ناپذیرفتن، عدم امکان عبور یا عبور از یک مسیر.