معنی فارسی impassionable

C2

کسی که نمی‌تواند به شدت تحت تأثیر احساسات قرار بگیرد.

Incapable of being moved by strong emotions.

example
معنی(example):

واکنش بی‌احساس تماشاگران غیرمنتظره بود.

مثال:

The impassionable response from the audience was unexpected.

معنی(example):

اگرچه موضوع جدی بود، تماشاگران همچنان بی‌احساس ماندند.

مثال:

Although it was a serious topic, the audience remained impassionable.

معنی فارسی کلمه impassionable

: معنی impassionable به فارسی

کسی که نمی‌تواند به شدت تحت تأثیر احساسات قرار بگیرد.