معنی فارسی impeccunious
B2بی پول، کسی که درآمد یا پول بسیار کمی دارد.
Having little or no money; impoverished.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به قدری بی پول بود که نتوانست ماشین لوکس را بخرد.
مثال:
She was too impecunious to afford the luxury car.
معنی(example):
با وجود اینکه بی پول بود، او همیشه موفق به حفظ شادی خود می شد.
مثال:
Despite being impecunious, he always managed to stay happy.
معنی فارسی کلمه impeccunious
:
بی پول، کسی که درآمد یا پول بسیار کمی دارد.