معنی فارسی impersonalised
B1غیرشخصیشده، به حالتی اطلاق میشود که در آن کیفیتهای انسانی از خدمات یا تعاملات حذف شدهاند.
Made less personal; lacking individual attention.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خدمات غیرشخصی باعث شد مشتریان احساسIgnored کنند.
مثال:
The impersonalised service left customers feeling ignored.
معنی(example):
یک رویکرد غیرشخصی میتواند به روابط مشتری آسیب برساند.
مثال:
An impersonalised approach can damage client relationships.
معنی فارسی کلمه impersonalised
:
غیرشخصیشده، به حالتی اطلاق میشود که در آن کیفیتهای انسانی از خدمات یا تعاملات حذف شدهاند.