معنی فارسی impicture

B1

تصویرسازی کردن، ترسیم تصورات ذهنی از یک ایده یا مفهوم.

To form a mental image or concept of something.

example
معنی(example):

من می‌خواهم رویاهایم را تصویرسازی کنم تا به من در حفظ انگیزه کمک کند.

مثال:

I want to impicture my dreams to help me stay motivated.

معنی(example):

او سعی کرد اهدافش را به وضوح تصویرسازی کند تا به آنها دست یابد.

مثال:

She tried to impicture her goals clearly to achieve them.

معنی فارسی کلمه impicture

: معنی impicture به فارسی

تصویرسازی کردن، ترسیم تصورات ذهنی از یک ایده یا مفهوم.