معنی فارسی impierceable
B2غیرقابل نفوذ، چیزی که نمیتوان آن را سوراخ کرد یا به آن نفوذ کرد.
Not able to be pierced or penetrated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماده توسط اکثر متخصصان غیرقابل نفوذ تشخیص داده میشود.
مثال:
This material is deemed impierceable by most experts.
معنی(example):
آنها میگویند پارچه غیرقابل نفوذ است، حتی در برابر اشیای تیز.
مثال:
They claim the fabric is impierceable, even to sharp objects.
معنی فارسی کلمه impierceable
:
غیرقابل نفوذ، چیزی که نمیتوان آن را سوراخ کرد یا به آن نفوذ کرد.