معنی فارسی implex
B1ساختاری متشکل از اجزای مرتبط و پیچیده.
Referring to a complex or interconnected structure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار مرکب سیستم اجازه میدهد تعاملات پیچیدهای انجام شود.
مثال:
The implex structure of the system allows for complex interactions.
معنی(example):
امپلکس برای اشاره به عناصر متصل به هم استفاده میشود.
مثال:
Implex is used to refer to interconnected elements.
معنی فارسی کلمه implex
:
ساختاری متشکل از اجزای مرتبط و پیچیده.