معنی فارسی impletive
B1شکل یا زمان فعل که برای بیان دستورات و خواستهها به کار میرود.
A form of verb used to express a command or an imperative action.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فعل امری در این جمله یک فرمان را نشان میدهد.
مثال:
The impletive mood in this sentence suggests a command.
معنی(example):
در زبانشناسی، واژه امری برای بیان دستورات استفاده میشود.
مثال:
In linguistics, an impletive is used to express imperatives.
معنی فارسی کلمه impletive
:
شکل یا زمان فعل که برای بیان دستورات و خواستهها به کار میرود.