معنی فارسی impoliticness
B2ویژگی نداشتن ادب یا عدم دقت در بیان احساسات سیاسی.
The quality of being unwise or tactless in political matters.
- NOUN
example
معنی(example):
بیادبی او غالباً به درگیری منجر میشد.
مثال:
His impoliticness often led to conflict.
معنی(example):
بیادبی اعمال او همکارانش را شوکه کرد.
مثال:
The impoliticness of his actions shocked his colleagues.
معنی فارسی کلمه impoliticness
:
ویژگی نداشتن ادب یا عدم دقت در بیان احساسات سیاسی.