معنی فارسی impopular
B1نامحبوب به معنای نداشتن طرفدار و علاقهمندی در میان مردم است.
Not popular; not liked or admired by many people.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این گروه با وجود نوازندگان با استعدادش، در واقع خیلی نامحبوب است.
مثال:
The band is quite impopular despite their talented musicians.
معنی(example):
تصمیم نامحبوب به تظاهرات زیادی منجر شد.
مثال:
The impopular decision led to many protests.
معنی فارسی کلمه impopular
:
نامحبوب به معنای نداشتن طرفدار و علاقهمندی در میان مردم است.