معنی فارسی importee
B1شخص یا چیزی که وارد میشود
A person or thing that is imported
- NOUN
example
معنی(example):
وارد کننده باید با تمام مقررات مربوطه مطابقت داشته باشد.
مثال:
The importee must comply with all relevant regulations.
معنی(example):
وارد کننده اطلاعیهای در مورد محموله خود دریافت کرد.
مثال:
The importee received a notification about their shipment.
معنی فارسی کلمه importee
:
شخص یا چیزی که وارد میشود