معنی فارسی imposement
B1تحمیل، عمل یا فرآیند اعمال یا تحمیل چیزی، معمولاً به صورت قانونی یا رسمی.
The act or process of imposing something, typically laws or penalties.
- NOUN
example
معنی(example):
تحمیل جریمهها برای اجرای قانون ضروری بود.
مثال:
The imposement of fines was necessary to enforce the law.
معنی(example):
تحمیل تعرفههای جدید بر بسیاری از کسبوکارها تأثیر گذاشت.
مثال:
The imposement of new tariffs affected many businesses.
معنی فارسی کلمه imposement
:
تحمیل، عمل یا فرآیند اعمال یا تحمیل چیزی، معمولاً به صورت قانونی یا رسمی.