معنی فارسی impotable

B2

غیرقابل شرب، آبی که نمی‌توان آن را نوشید.

Not safe to drink; contaminated or unsuitable for consumption.

example
معنی(example):

آب در این منطقه غیرقابل شرب محسوب می‌شود.

مثال:

Water in this area is considered impotable.

معنی(example):

شهر اعلام کرد که برخی از منابع آب غیرقابل شرب هستند.

مثال:

The city warned that some water supplies are impotable.

معنی فارسی کلمه impotable

: معنی impotable به فارسی

غیرقابل شرب، آبی که نمی‌توان آن را نوشید.