معنی فارسی impotencies
B2ناتوانیها، مشکلاتی که مانع از انجام یک عمل خاص میشوند.
The state of being impotent; lack of power or ability.
- NOUN
example
معنی(example):
ناتوانیهایی که او با آنها مواجه بود، صحبت دربارهشان دشوار بود.
مثال:
The impotencies he faced were difficult to discuss.
معنی(example):
بسیاری از ناتوانیها میتوانند به طور موفقیتآمیز درمان شوند.
مثال:
Many impotencies can be treated successfully.
معنی فارسی کلمه impotencies
:
ناتوانیها، مشکلاتی که مانع از انجام یک عمل خاص میشوند.