معنی فارسی impoundment
B1عمل ضبط، نگهداری یا شناسایی وسایل نقلیه یا دیگر اموال به طور قانونی.
The act of impounding; the process of taking something into custody.
- NOUN
example
معنی(example):
ضبط وسایل نقلیه زمانی اتفاق میافتد که در مناطق محدود پارک شده باشند.
مثال:
The impoundment of vehicles happens when they are parked in restricted areas.
معنی(example):
فرآیند ضبط این اطمینان را میدهد که کامیونهای یدککشی میتوانند خودروهای متروک را بهخوبی بردارند.
مثال:
The impoundment process ensures that tow trucks can remove abandoned cars safely.
معنی فارسی کلمه impoundment
:
عمل ضبط، نگهداری یا شناسایی وسایل نقلیه یا دیگر اموال به طور قانونی.