معنی فارسی impoverisher

B2

چیزی یا کسی که باعث کاهش ثروت یا منابع مالی دیگران می‌شود.

A person or factor that causes impoverishment or financial decline.

example
معنی(example):

جنگ به عنوان عاملی فقیرکننده برای اقتصاد محلی عمل کرد.

مثال:

The war acted as an impoverisher to the local economy.

معنی(example):

مالیات‌های بالا می‌تواند عاملی فقیرکننده برای طبقه متوسط باشد.

مثال:

High taxes can be an impoverisher of the middle class.

معنی فارسی کلمه impoverisher

: معنی impoverisher به فارسی

چیزی یا کسی که باعث کاهش ثروت یا منابع مالی دیگران می‌شود.