معنی فارسی impower
B1توانمند ساختن یا افزایش قدرت و اختیارات فرد یا گروهی.
To give someone the authority or power to do something.
- VERB
example
معنی(example):
سیاستهای جدید هدف دارند تا جامعه محلی را توانمند سازند.
مثال:
The new policies aim to impower the local community.
معنی(example):
آموزش میتواند به توانمندسازی افراد برای اتخاذ تصمیمات بهتر کمک کند.
مثال:
Education can help to impower individuals to make better choices.
معنی فارسی کلمه impower
:
توانمند ساختن یا افزایش قدرت و اختیارات فرد یا گروهی.