معنی فارسی imprimitivity
C2ویژگی غیر ابتدایی بودن، معمولاً به سطح پیشرفته یا پیچیدهتری اشاره دارد.
The quality of being non-primitive or advanced.
- NOUN
example
معنی(example):
غیر ابتدایی بودن اثر هنری در جزئیات آن مشهود بود.
مثال:
The imprimitivity of the artwork was evident in its details.
معنی(example):
منتقدان اغلب درباره غیر ابتدایی بودن طراحی نظر میدادند.
مثال:
Critics often commented on the imprimitivity of the design.
معنی فارسی کلمه imprimitivity
:
ویژگی غیر ابتدایی بودن، معمولاً به سطح پیشرفته یا پیچیدهتری اشاره دارد.