معنی فارسی imprinter

B1

ابزاری یا شخصی که وظیفه چاپ یا انتقال اطلاعات را دارد.

A device or person that prints or applies an imprint.

example
معنی(example):

چاپگر لوگو را به محصولات اعمال کرد.

مثال:

The imprinter applied the logo to the products.

معنی(example):

او چاپگر قدیمی را در کارگاه تعمیر کرد.

مثال:

He repaired the old imprinter in the workshop.

معنی فارسی کلمه imprinter

: معنی imprinter به فارسی

ابزاری یا شخصی که وظیفه چاپ یا انتقال اطلاعات را دارد.