معنی فارسی improvably
B2به معنای این است که چیزی به طور قطعی نمیتواند با استدلال یا اثبات رد شود.
In a way that cannot be proven false or invalid.
- ADVERB
example
معنی(example):
این قضیه به طوری غیرقابل اثبات درست است.
مثال:
This theorem is improvably true.
معنی(example):
یک روش غیرقابل اثبات مؤثر پیشنهاد شده است.
مثال:
An improvably effective method was proposed.
معنی فارسی کلمه improvably
:
به معنای این است که چیزی به طور قطعی نمیتواند با استدلال یا اثبات رد شود.