معنی فارسی improvisatrice

B2

ایمپرویزاتریس، زن بداهه‌پرداز، به ویژه در زمینه‌های هنری.

A female improvisatore; a woman who performs or creates spontaneously.

example
معنی(example):

ایمپرویزاتریس با صدای خود جمعیت را مجذوب خود کرد.

مثال:

The improvisatrice captivated the crowd with her voice.

معنی(example):

او به عنوان یک ایمپرویزاتریس با استعداد در عرصه تئاتر شناخته می‌شود.

مثال:

She is known as a talented improvisatrice in the theater scene.

معنی فارسی کلمه improvisatrice

: معنی improvisatrice به فارسی

ایمپرویزاتریس، زن بداهه‌پرداز، به ویژه در زمینه‌های هنری.