معنی فارسی improviser
B1بداههنواز به فردی اطلاق میشود که بدون برنامهریزی قبلی و در لحظه اقدام به بیان ایدهها، موسیقی یا هنر میکند.
A person who creates or performs spontaneously, without preparation.
- NOUN
example
معنی(example):
بداههنواز در همان لحظه یک آهنگ خلق کرد.
مثال:
The improviser created a song on the spot.
معنی(example):
او یک بداههنواز است که دوست دارد جمعیت را سرگرم کند.
مثال:
He is an improviser who loves to entertain the crowd.
معنی فارسی کلمه improviser
:
بداههنواز به فردی اطلاق میشود که بدون برنامهریزی قبلی و در لحظه اقدام به بیان ایدهها، موسیقی یا هنر میکند.