معنی فارسی impulsing

B1

عمل ایجاد یا تاثیر گذاردن بر تصمیمات و ایده‌ها به صورت ناگهانی.

The act of driving or motivating oneself to take spontaneous actions.

example
معنی(example):

ایده‌های خودجوش او را خلاق کرده بود.

مثال:

Impulsing her ideas made her creative.

معنی(example):

او در حال ایجاد یک پروژه جدید در محل کار است.

مثال:

He is impulsing a new project at work.

معنی فارسی کلمه impulsing

: معنی impulsing به فارسی

عمل ایجاد یا تاثیر گذاردن بر تصمیمات و ایده‌ها به صورت ناگهانی.