معنی فارسی imputedly

B1

به طور تلویحی، به معنای اینکه چیزی به صورت غیرمستقیم یا غیرقابل انکار نسبت داده شده است.

In a manner that implies or suggests without stating directly.

example
معنی(example):

او به طور تلویحی عمل کرد و معتقد بود بی گناه است.

مثال:

He acted imputedly, believing he was innocent.

معنی(example):

نتایج به طور تلویحی از مطالعات قبلی به دست آمده بود.

مثال:

The results were imputedly derived from the previous studies.

معنی فارسی کلمه imputedly

: معنی imputedly به فارسی

به طور تلویحی، به معنای اینکه چیزی به صورت غیرمستقیم یا غیرقابل انکار نسبت داده شده است.