معنی فارسی in one's glory

B2

حالت یا زمانی که فرد احساس موفقیت و شادی می‌کند.

Being in a state of great happiness or pride.

example
معنی(example):

او در مراسم جوایز در اوج خود بود.

مثال:

She was in her glory at the award ceremony.

معنی(example):

او بعد از برنده شدن در مسابقه در اوج خود بود.

مثال:

He basked in his glory after winning the competition.

معنی فارسی کلمه in one's glory

:

حالت یا زمانی که فرد احساس موفقیت و شادی می‌کند.