معنی فارسی in one's head
B2عبارتی برای توصیف افکار یا تصورات در ذهن یک فرد.
Referring to thoughts, ideas, or mental images one has.
- IDIOM
example
معنی(example):
او ایدههای زیادی در سر دارد.
مثال:
She has a lot of ideas in her head.
معنی(example):
این فقط در سر من مدام تکرار میشود.
مثال:
It's just playing in my head over and over.
معنی فارسی کلمه in one's head
:عبارتی برای توصیف افکار یا تصورات در ذهن یک فرد.