معنی فارسی in one's favour
B2عبارت برای اشاره به شرایطی که به نفع شخصی تمام میشود.
Indicating that something is advantageous to someone.
- IDIOM
example
معنی(example):
تصمیم به نفع او گرفته شد.
مثال:
The decision was made in her favour.
معنی(example):
این سیاست به نفع ما عمل میکند.
مثال:
This policy works in our favour.
معنی فارسی کلمه in one's favour
:عبارت برای اشاره به شرایطی که به نفع شخصی تمام میشود.