معنی فارسی in one's pelt
B2اصطلاحی برای توصیف وضعیتی که فرد در تلاش است در شرایط سخت به جلو حرکت کند.
An idiomatic expression meaning to move swiftly, often in adverse conditions.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در حال دویدن به سمت سگ در حال نجات بود.
مثال:
He was running in his pelt after the dog.
معنی(example):
شما باید در بدنتان کار کنید وقتی که در سرما هستید.
مثال:
You need to work in your pelt when you're out in the cold.
معنی فارسی کلمه in one's pelt
:اصطلاحی برای توصیف وضعیتی که فرد در تلاش است در شرایط سخت به جلو حرکت کند.