معنی فارسی in residence

B2

اصطلاحی برای توصیف کسی است که به طور موقت در جایی زندگی می‌کند یا مقیم است.

A term used to describe someone living or staying temporarily in a place.

example
معنی(example):

هنرمند در محل اقامت در گالری است.

مثال:

The artist is in residence at the gallery.

معنی(example):

او در تابستان در محل اقامت بود.

مثال:

She was in residence during the summer.

معنی فارسی کلمه in residence

: معنی in residence به فارسی

اصطلاحی برای توصیف کسی است که به طور موقت در جایی زندگی می‌کند یا مقیم است.