معنی فارسی in rem

B2

اصطلاحی که به پردازش یا تصمیم‌گیری در مورد یک شیء یا دارایی اشاره دارد.

A legal term referring to cases concerning property rather than persons.

adjective
معنی(adjective):

Against a thing (such as property) rather than a person.

مثال:

The church filed an in rem petition with the court, requesting that the book be declared obscene.

example
معنی(example):

تصمیم در مورد دارایی خاصی گرفته شد.

مثال:

The decision was made in rem.

معنی(example):

پرونده به منظور اختلاف دارایی به شیوه in rem رسیدگی شد.

مثال:

The case was handled in rem for the property dispute.

معنی فارسی کلمه in rem

: معنی in rem به فارسی

اصطلاحی که به پردازش یا تصمیم‌گیری در مورد یک شیء یا دارایی اشاره دارد.