معنی فارسی in the saddle
B2در موقعیتی قرار گرفتن که در آن کنترل فعالیتها یا مسئولیتها را بر عهده داشته باشید.
In a position of control or authority.
- IDIOM
example
معنی(example):
بعد از هفتهها تمرین، من بالاخره در زین هستم.
مثال:
After weeks of training, I am finally in the saddle.
معنی(example):
مدیر جدید حالا در زین است.
مثال:
The new manager is in the saddle now.
معنی فارسی کلمه in the saddle
:
در موقعیتی قرار گرفتن که در آن کنترل فعالیتها یا مسئولیتها را بر عهده داشته باشید.