معنی فارسی in-luck
B1در حالت خوششانسی یا در وضعیتی که شانس با شماست.
Experiencing good fortune or being favored by circumstances.
- IDIOM
example
معنی(example):
من یک دلار روی زمین پیدا کردم؛ خوش شانس هستم!
مثال:
I found a dollar on the ground; I'm in luck!
معنی(example):
او خوش شانس بود و آخرین بلیط کنسرت را گرفت.
مثال:
She was in luck and got the last ticket to the concert.
معنی فارسی کلمه in-luck
:
در حالت خوششانسی یا در وضعیتی که شانس با شماست.